بگو از شب چی میدونی تو که دستات پر از پوله تو که آهنگ تنهایی توی گوشات نمیخونه چرا کوری نمیبینی که بارون داره میتازه یکی آواره و تنها توی دست خیابونه بگو از شب چی میدونی آهای سردرگم بیبغض که وقتی سایهها پُر شه دیگه ترانه داغونه تو به دنیای پرمهری که دستاتو گرفت خوش باش ولی یه گوشهی دنیا همیشه خونه زندونه بگو از شب چی میدونی همیشه مستِ از قدرت که کشتن در غل و زنجیر استبداد، آسونه همه میمیرن از تبعیض و تو مُردی از اون اول چقدر تکراریه تاریخ، تو این دنیای وارونه دیگه صبحی نمی مونه که تو سوار ابرا شی ببین حقیقت تلخو، چه ویرونه، چه ویرونه بگو از شب چی میدونی همون شبی که تو راهه چنون تاریک و بیروحه میشی دیوونه، دیوونه! بگو از شب چی میدونی آهای سردرگم بیبغض…
گاهی وقتا دل من هوای رفتن می کنه می دونستی زندگی بی تو با من جنگ میکنه؟ آره اون شبا گذشت که تا صبح با هم بودیم می دونستی اون روزا عاشق همدیگه بودیم؟ بعد رفتنت دیگه آینه داره دق می کنه می دونستی تو شبا ستاره هق هق می کنه؟ من و تو با هم بودیم دنیا مال ما دو تا بود می دونستی وقتی رفتی گل تو گلدونه مرد؟ گل رز از پشت ویترین منو یاد اون لبات می اندازه می دونستی حسرت بوسه دارم بی اندازه؟ عکس تو رو دیواره اتاقمه تا به ابد می دونستی دل من تنگه برات تا به چقد؟ خواب تورو می بینم وقتی که شبها می خوابم می دونستی که حتی تو بیداری تورو می بینم؟ فکر نکن تنها شدن برای من ملالی نیست می دونستی که دارم هلاک میشم خیالی نیست؟ هر چی از خودم بگم برات چه فرقی می کنه می دونستی قلبم از دوریت چه دردی می کنه؟ عشق من درخواست آخرم اینه بدونی به یادتم حرف حقیقتم اینه...